سیاوش |
|
ای آدمک کوکی صبح شد که بیدار شی
مثل همه عمرت تکرار شی و تکرار شی
صبح ولی انگار نیست تو توی شب برفی
بین شب و روز تو انگار که نیست فرقی
شبها مثل روزاته روزات همگی تکرار
از دست همه سیری از دست خودت بیزار
پرواز واسه تو مرده تو اوج نمی گیری
بردی همه رو از یاد از یاد همه میری
تا فرصت هنوز هم هست برگرد به خودت برگرد
نو شو که این تکرار از تو ، تو رو دورت کرد
بسه اگه تا امروز تکرار تو رو داد بر باد
فردا رو بساز از نو دیروز و ببر از یاد
تو لحظه تکراریت تنها خودتی همرات
حسرت شده یارت ای کاش همه حرفات
با غصه نشو همدم سنت شکن خود باش
آزادترین فردی وقتی که نگی ای کاش
نظرات شما عزیزان:
|
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
|
|