آرام آرامم …
مثل مزرعه ای که تمام محصولاتش را ملخ ها خورده اند …
دیگر نگران داس ها نیستم …
********************************
هنوز بـ چشـمآت
مبتلآم
ولی این دلیل نمیشه
شک نکن
از پشت خنجـر میزنم…
*************************************
شیـرینش بغض میکند
ناخن خوار شده است
دلگـیـر است
دستآنش میلـرزد
اتانول میبلعـد
خیرـه ی خیرس بـ….
.
.
.
بگذریـم…
اسم او دیگــر فرـهـآد نیست
جلآد استــ….
تلخـی کن شیریــنم….
*******************************
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست.
*******************************
نظرات شما عزیزان:
|