بارانکده

دل های بارانیها


یک متن خمشل

"... قاصدک هان! چه خبر آوردی از کجا وز که خبر آوردی

خوش خبر باشی اما .. اما گردبام و در من، بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا نه زیاری نه ز دیار و دیاری

باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار از این، در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید که فریبی تو فریب که دروغی تو دروغ

قاصدک هان! ولی راستی آیا رفتی با باد؟ با تو ام آی کجا رفتی آی!

راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟ مانده خاکستر گرمی جایی؟

قاصدک، قاصدک، قاصدک!

ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند "

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

مجبور شدم این متنو بزارم یکی بهم اسرار کرد.منو ببخشید

2 دوست بودند به نامهای حدیث و سارینا که خیلی هم باهم صمیمی بودند

و حدودا17سال داشتند.یک روز سارینا به مدرسه نمیره و حدیث نگران میشه.

از مدرسه میره خونه ی سارینا و سارینا در رو بازمیکنه و حدیث داخل میشه.

سارینا میگه:امروز سرماخوردم و حالم بد بود و نیومدم.

حدیث تا تو بری دوش بگیری منم میرم از مغازه تنقلات بگیرم.

حدیث میگه:اتفاقا از مدرسه تا اینجا راه زیاد بود و خسته ام.

پس من میرم و تو هم زود برگرد.وقتی حدیث به حمام رفت

سارینا با 4 پسر داخل خونه شد.آ

نها رفتند پشت در حمام و سارینا گفت:حدیث یه لحظه درو بازکن.

وقتی حدیث درو بازکرد یکی از پسرا که بردیا نام داشت به زور واردشد

و در رو قفل کرد.درحالیکه صدای گریه و جیغ حدیث میومد.

بعد از حدود 1 ساعت بردیا بیرون اومد

و به سارینا گفت:ای ول باکره بود.الانم میام و به تو یک حال اساسی میدم.

سارینا گفت:پس چی فکرکردی.

زود بیا.بعداز بردیا سامان واردشد وبعداز30 دقیقه بیرون اومد.

بعد علی واردشد و نیم ساعت گذشت اما بیرون نیومد.

اشکان که پشت در بود مدام اونو صدامیزد اما عکس العملی نمی دید.

اشکان میگفت:داداش بسه دیگه.مثه اینکه خیلی بهت خوش گذشته.

بیا بیرون.اما دوباره صدایی نیومد.

مجبور شد در رو بازکنه و فریاد بلندی زد.

بردیا و سارینا که خودش رو با ملحفه پوشونده بود اومدند و صحنه ی بدی رو دیدند.

علی رگ خودش و حدیث رو زده بود

و روی دیوار با خون نوشته بود:نامردا آخه چرا خواهر من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

نقل قول

یکی از دوستامو خیلی هواشو داشتم چون فکر میکردم

خیلی مهربانو بی ریاست یک روز سر کلاس باهاش

یک شوخی کوچیک کردم اونم دلش معلوم نبود از کجا پربود

شاید شوهرش یا دوستاش نمیدونم ولی به هر حال یهو جولوی تمام بچه ها

بهم گفت سعید هر کس یک ظرفیتی داره ها.

منو میبینی داشتم میترکیدم هیچی نگفتم

فقط رفتم یک دور تو دانشگاه زدمو دوباره برگشتم سر کلاس.....

وبه این نتیجه رسیدم که از یک آدم ساده ساده ترم وچقدر ساده گول خوردم

ببخشید سرتونو در آوردمو باید میگفتم تو دلم مونده بود

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

اسمس شب یلدا

امشب جایی نری میخوام بشمرمت

جوجو یلدات مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ،

پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
 

روی گل شما به سرخی انار

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
 

شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
 

یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است
 

شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
 

یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست

تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی

روشن راهی دراز باقیست
 

شب یلدا مبارک!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
 

شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
 

شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

باور به نور و روشنایی است ،
 

که شام تیره ،از دل شب یلدا
 

جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
 

یلدایتان مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و

بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
 

یلدایتان رویایی
 

روزهایتان پر فروغ
 

شبهایتان ستاره باران!
 

میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
 

برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب شما به شیرینی هندوانه
 

خندتون مثل پسته
 

و عمرتون به بلندی یلدا
 

شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
 

بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
 

یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم...

 منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
 

از طرف پاییز - یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
 

نترس از شب یلدا بهار آمدنی است

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

همهً شب های غم آبستن روز طرب است
 

یوسف روز ز چاه شب یلدا آید

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بیا ای دل کمی وارونه گردیم
 

برای هم بیا دیوونه گردیم
 

شب یلدا شده نزدیک ای دوست
 

برای هم بیا هندونه گردیم
 

شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /

توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما
 

شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣


 

توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
 

زودتر صبح بشه هم هستی ؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است،

که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن

و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
 

یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

جیک.جیک.جیک.جیک.جیک
 

یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده،

جوجه هاتو شمردی!؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

روی شما مثل گل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ،

روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه
 

یلداتون مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا عزیزه هندوونه
 

اگر چه ترش و لیزه هندوونه
 

بهایش را چو پرسیدم ز یارو
 

بگفتا هیس جیزه هندوونه

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا کنار یار بودی
 

به او دلبسته و بیمار بودی
 

شپش هایش گرفتی از سر شب
 

تو ِ نادان مگر بیکار بودی؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره.
 

اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
 

اون وقت لازمت میشه!!!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

ما منتظر صبح شب یلداییم
 

دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدای من آغاز شد....
 

نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
 

بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
 

بی من یلدایت مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

آری امشب شب یلدا است.....
 

شب فال.....
 

شب عشق.....
 

شب هندوانه.....
 

وشب آزادی وشب رهایی
 

چیزی به یادم نمی آید
 

جز اینکه
 

امشب شب تنهایی من است
 

یلدایت مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

من بلندای شب یلدا را
 

تا خود صبح شکیبا بودم
 

شب شوریده ی بی فردا را
 

با خیال تو به فردا کردم
 

چه شبی بود !؟
 

عجب زجری بود !؟
 

غم آن شب که شب یلدا بود

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلداست
 

دلم در خواب پروانه شدن بود
 

ولی افسوس
 

دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
 

کنار سفره ای از عشق خالی ...
 

شبی مایوس و سرگردان دارم امشب

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,یلدا,

  توسط مردبارانی  |
 

خیام

تقدیم به خیام

 

 

 

 

من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم

 

 

من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم

 

البته بعد از این ماه

 

 

 

امــروز کـه موســـم جوانی من است می نوشم از آنکه کامرانی من است

 

 

عیبش مکنید اگر چه تلخ است خوشست تلخ است از آنکه زندگانی من است

 

 

 

 

چون بلبل مست راه در بستان یافت روی گل و جام باده را خندان یافت

 

 

آمد به زبان حال در گوشم گفت دریاب که عمر رفته را نتوان یافت

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:مشروب,,

  توسط مردبارانی  |
 

نقل قول

یک شنبه ریاضی مهندسی امتحان دارم

هر چقدر بگی حاظرم برنامه نویسی امتحان بدم ولی ریاضی نهو

من نمیدونم آخه این ریاضی چیه اه اه اه اه

به هر حال باید یک کاریش کنم،

که روی این استاد فولادیمونو کم کنم

واستا حالشو میگیرم.

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

طراحی مردبارانی

 

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:طراحی,

  توسط مردبارانی  |
 

عاشق این متنم

با اینکه تو زندگی خیلیا بهم نالو زدن

ولی تو هیچ قت بهم خیانت نکردی

شاید بهتر باشه که از هم جدا بشیم

شاید تو بتونی منو فراموش کنی

شاید بهتر باشه .................................... دیگه همو نبیبیم

 

خانوم یه لحظه قبل از اینکه همو ترک کنیم

میخوام مث دفه های قبل منو درک کنی

خانومی تو با مز ای و چشای زاغ داری

ولی ما تو زندگی یه سینه داغ داریم

بمیرم واسه اون گونه های نم دیده ات

میدونم منو میخواد چشای غم دیدت

عزیزم قلبم همیشه پیش تو اسیره

خانوم زیر تو فرشه زیر من حصیره

مگه اینکه معجزه بشه این عشق نمیره

یا وقتی با تو ام قلبم آروم نگیره

هــــــــــیـــــــــس

گوش کن خانوم بذار بکنم صحبت

ما مجبوریم بگیریم یارانه ی دولت

تو با من فرق داری ما مال جنوب شهریم

شبا کلبه میخوابیم رو به جنوب غربی

شما شبا رو تخت پر غو میخوابین

ولی ما سقفمونه آسمون مهتابی

منکه تورو خواستم بابام سرمایه دار نبود

خونمون گرم ترین تو سرمای سال نبود

هرکی تورو بخواد باید باباش پولدار باشه

امیدوارم بالا خوای تو یه پولدار باشه

مث من عاشق و دیوونت خوبه باشه

اگه بنز نداره زیر پاش کوبه باشه

امیدوارم تورو جاهای خاص ببره

کادو واست انگشتر الماس بخره

آرزوی من با تو یه جای با کلاسه

که واست بخرم یه فنجون کافه گلاسه

متاسفم که کاری ازم بر نیومد

جیب من خشک و برگ سبزم تر نیومد

ولی تو هستی پولدار ترین دختر رشت

من همیشه بوده هفتم گروی هشت

یه حرفایی هست که پشت میکروفون نمیتونم

بگم یه مسائلیم هست که من نمیخونم یکم

پدرت بهم گفت دیگه رشت تورو نبینم

گفتم جونمو میدم یه قطره عشکتو نبینم

خودت بخوای بابات نمیذاره با من باشی

تو سختیا رفیق فابم باشی

حتی خداهم میگه عشقتو بده بره

شعر من دیس لاو نیس همش درد و دله

تو واسم ازرش داری قد صدام گلم

اگه جداهم بشیم از دور هواتو دارم

نه اینکه بیخیالت شم و به فکرت نباشم

من همیشه میخواستم تو بغضت صدا شم

خانوم بدون نفسم همیشه بوی تو داره طعم لبات عطر تنت

بوی بهاره خانومی عکس تو همیشه روی دیواره یادگاریت از این به بعد دود سیگاره

 

خانوم بدون نفسم همیشه بوی تو داره طعم لبات عطر تنت بوی بهاره خانومی

عکس تو همیشه روی دیواره یادگاریت از این به بعد دود سیگاره

 

من یکی ام که شبا چشاش خواب نداشت

کسی که راحت قرورو زیر پاش گذاشت

مث اونا نیستم که رو پول میخوابن

همونا که از امسال تو پول میقاپن

من تو زندگی به هیشکی تکیه ندادم

مردمم بهم محبتو هدیه ندادن

یادته گفتی مگه قلبت سنگه آقا

گفتی غروب جمعه اس دلم تنگه آقا

گفتم عزیز دلم من برات چی بکنم ؟

برم جلوی بابات غمه کشی بکنم ؟

دوس داری جای اینکه وسط پارک ترکت کنم

کتمو بکنم بهت بدم گرمت کنم

ولی نمیذارم این جدایی سخت تر بشه

که ببینم گونه هات اون وقت تر بشه

پس با دست کشیدن رو گونت خوشکلت میکنمو با یه بوسه وسط پارک ولت میکنم

 

ولی دلم واسه نگاهات تنگ میشه آخرین لحظه های آدم میمیره

حتی باورش سخته ببینم یکی دیگه دستاتو میگیره

 

ولی دلم واسه نگاهات تنگ میشه آخرین لحظه های آدم میمیره

حتی باورش سخته ببینم یکی دیگه دستاتو میگیره

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:میثم,

  توسط مردبارانی  |
 

یکم اسمس

از خرابی می گذشتم منزلم آمد به یاد / دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد …

.

.

.

اومدم همه چیرو فراموش کنم

هرچی تو خاطرم بود ، ریختم دور و گفتم : یادم تو را فراموش

یه چیزی ته دلم گفت : یادمه

.


.

من از این فاصله ها دلگیرم ، گرچه باهر قدمش می میرم

تو که احساس مرا میفهمی ، پس ببین عاشق بی تقصیرم ،

سهم من از تو فقط دلتنگیست ، من برای تو شدن هم دیرم

بعد تو هیچ کسی مثل تو نیست ، تو بمان جای تو من می میرم …

.

.

.

چشم من باز گریست ، قلب من باز ترک خورد و شکست ،


باز هنگام سفر بود و من از چشمانت میخواندم که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد


و نخواهی فهمید بی تو این باغ پر از پاییز است ..


.

.

.

کورش بزرگ:


من برای متنفر بودن از کسانیکه از من متنفرند وقتی ندارم،


زیرا من گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند….!

.

.

.

چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما میاندازد،


همچون گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند!

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:اسمس,

  توسط مردبارانی  |
 

مکالمه عاشقانه

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:

چرا مرا دوست داری …؟

چرا عاشقم هستی …؟

پسر گفت …:


نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …

دختر گفت …:

وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟

پسر گفت… :

واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …

دختر گفت …:

اثبات.!.!.؟

نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …

شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…

اما تو نمی توانی این کار را بکنی …

پسر گفت …:

خوب …

من تو رو دوست دارم …

چون …

زیبا هستی…

چون…

صدای تو گیراست …

چون…

جذاب و دوست داشتنی هستی…

چون …

باملاحظه و بافکر هستی …

چون …

به من توجه و محبت می کنی …

تو را به خاطر لبخندت …

دوست دارم …

به خاطر تمامی حرکاتت…

دوست دارم …

دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …

چند روز بعد …

دختر تصادف کرد و به کما رفت…

پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…

نامه بدین شرح بود …:

عزیز دلم …

تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …

اکنون دیگر حرف نمی زنی …

پس نمی توانم دوستت داشته باشم …

دوستت دارم …

چون به من توجه و محبت می کنی …

چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…

نمی توانم دوستت داشته باشم…

تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …

آیا اکنون می توانی بخندی …؟

می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟

پس دوستت ندارم …

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…

در زمان هایی مثل الان…

هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…

آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟

نه هرگز…

و من هنوز دوستت دارم

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

معجزه


چيزي شبيه به “معجزه” است.

وقتي هر شب به خير مي گذرد

بي آنکه کسي به تو بگويد

“شب به خير

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:پیامک,

  توسط مردبارانی  |
 

خداحافظ

هنوز نيامده اي خداحافظ ؟ تقصير تو نيست ،

هميشه همين گونه بوده ،

برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان مي دهم

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

متن آهنگ جدید یاس

سخته حرفم ولي بايد رفت

ديگه تمومه ديگه بريدم

ديگه خستم از اين كه هر چي

هي اومدم و نرسيدم

سخته حرفم ولي بايد بدوني خستم

ولي بايد بدوني كه ميرم با يه يادگاري رو دستم


با يه يادگاري رو دستم


سخته رفتن بس كه سردم

من حرف دل هاي شكستم


من با هر خاطره با غم -- ميرم با اينكه وابستم


سخته رفتن تلخه حرفم -- ببين من در ها رو بستم

.
من از غروب جمعم

حتي از سكوت صبحم خستم



سخته حرفم رسيده وقت رفتن

به ياد اون روزا كه اسمت هر يه سطر دفتر


نقش مي بست چشم با اشك خيرست به

فردايي كه توي زندگيم يه بخش ديگست


من نمي دونم بهت نميومد

كه خودتو بكشي كنار از كنار من تو بري گلم


نخواستي بفهمي اين رو كه من عاشقتم؟؟؟

فهميدم حق ميدم بهت باشه بخند، به من


واقعا كه حق داري بخندي

كه با اون نگاهت منو به رگباري ببندي


كه بدتر از صد تا گلوله سرب داغه

با تو فكر مي كردم طلوع صبحه آخه


تا وقتي بودي توي زندگيم من غم نداشتم -- واست تا جايي كه تونستم من كم نذاشتم


البته خودم مي خواستم اينا منت نيست -.- ولي با تو بودن واسه مَن مِن بعد ريسكه


ديگه با خاطرات با تو خوشم پس

چون كه حتي فكر بي تو بودن كشندست

.
بذار بگم آخرين سطرم رو بخوني

من ميرم تا شايد تو قدرم رو بدوني


سخته رفتن بس كه سردم

من حرف دل هاي شكستم

من با هر خاطره با غم

ميرم با اينكه وابستم

سخته رفتن تلخه حرفم

ببين من در ها رو بستم

من از غروب جمعم

حتي از سكوت صبحم خستم


سخته حرفم رسيده وقت رفتن

گذشت اون روزا تو حرفا بودي حرف أول

حس مي كردم أخيرا حرفات با خراشه

اونجا بود كه فهميدم اين قصه آخراشه


وقت رفتنه وقت دفن قلبمه -- و خودت مي دوني تمومه الكي جو نده


حرف هاي تلخت هم كه نمك زخممه -- و تنها دلخوشيم به قلم دستمه

و باز منم و حسرت اينكه دوباره تنهام


و از خدا حالا مي خوام من دو بال پرواز

مي دوني چند بار گفتم كه تو مال من باش؟؟؟

بگذريم ديگه زدستم در رفته شمار دردام

تو كه مي دونستي من تكيه گاه محكمتم

بگو با من ديگه چرا آخه نوكرتم؟؟؟

من كه هر دقيقم وابسته به دقيقه تو بود

من كه حتي لباس تنم به سليقه تو بود

مني كه دست هيچكسي رو با وجودم نمي گرفتم

تو باعث شدي كه توي قلبم بميره نفرت

رسيده وقت رفتن

هرچند من از دلت خيلي وقته رفتم

باشه تو بردي و اينا برات افتخارن؟؟؟

تو ختم عالمي و منم اند خامم؟؟؟

فکر نكني أهل جبران يا انتقامم

خودم بايد دقت مي كردم تو انتخابم

سخته رفتن بس كه سردم

من حرف دل هاي شكستم

من درد تموم دنيام

كه زخم هام رو خودم بستم

سخته رفتن تلخه حرفم

ببين من در ها رو بستم

من از غروب جمعم

حتي از سكوت صبحم خستم

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

عاشقانه

وقتي زندگيت شده يه زندون

وقتي دلگيري از اين و از اون

وقتي روزگار نا روزگاره

وقتي روبروت تنها ديواره

وقتي تنهاييت قد يه دنياست

وقتي خوشبختي برات يه روياست

وقتي بودنت درد و تکراره

از در و ديوار برات ميباره

تو تنها نيستي يکي باهاته

يکي که برق توي چشاته

نميشه عقربه ها رو به عقب برگردوند

نميشه که قصه زندگي رو از سر خوند

زندگي درست مثل يه جاده يک طرفست

يهو ميبيني نداري ديگه راه پيش و پس

چشماتو نبند روي زندگي

آخرش بايد حرفاتو بگي

نذار روزگار برنده باشه

نذار که سفرت شرمنده باشه

نميشه برگشت به اول راه

دنيا رنگيه نه سفيدو سياه

وقتي که زخماتو ميشماري

وقتي که به هيچکس اميد نداري

يکي با تو هست تو تنها نيستي

تنها آدم تو دنيا نيستي

نميشه عقربه ها رو به عقب برگردوند

نميشه که قصه زندگي رو از سر خوند

زندگي درست مثل يه جاده يک طرفست

يهو ميبيني نداري ديگه راه پيش و پس

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

مرد بارانی:

سلام بچه ها

فکر کنم از این به بعد دیگه همیشه هستم.

دوستتون دارم بوس بوس

چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

یا لثارات الحسین

 

نزدیک مغرب است خدایا چه می شود؟
 
کشتی شکست خورده دریا چه می شود؟
 
از لاله های خون جراحات زخم عشق
 
مقتل ز عمق فاجعه دریاچه می شود
 
با چکمه های بند نبسته رسیده شمر
 
با زخمهای سینه بابا چه می شود
 
قاتل ز بس برید از نفس فتاد
 
ای سر بریده بعد تو با ما چه می شود
 
نزدیک مغرب است چه باد مخالفی
 
نزدیک مغرب است ندا داد هاتفی
 
ای کشته فتاده به صحرا حسین من
 
ای میوه رسیده زهرا حسین من
 
آن کهنه پیرهن که خودم بافتم چه شد
 
ای بانی قیامت کبرا حسین من
 
یادش به خیر شانه زدن های موی تو
 
ای صاحب شفاعت عظما حسین من
 
چشمت زدند عاقبت این هرزه چشم
 
قربانی حسادت دنیا حسین من
 
مغرب شد و گذشت وَِ حالا شب آمده
 
بعد از تمام حادثه ها زینب آمده
 
زینب رسید و خاطره ها را مرور کرد
 
از بین نیزه های شکسته عبور کرد
 
آهی کشید و گفت «أأنت اخی»حسین
 
اینجا گریز روضه ی ما جفت و جور کرد
 
بشنید یا «اخی الیً»صبور باش
 
دل را به امر حنجر پاره صبور کرد
 
در آخرین دقایق گودال قتلگاه
 
هر نیزه ای به گونه ای عرض حضور کرد
 
قلب ز شعله دلخورش آتش گرفته است
 
ناگاه دید چادرش آتش گرفته است

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

درود بر حسین(ع)

بسوز ای دل، بسوز ای دل،

شب شام غریبان است

به صحرا بی کفن امشب

تن پاک شهیدان است

ای دل بسوز امشب

. . .

 

دل شعله عاشورا جان تاب و تبی دارد

در کرب و بلا زینب امشب چه شبی دارد

امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

. . .

زهرا از جنان کرده در کوفه عبور امشب

یا عطر حسین آید از خاک و تنور امشب

امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

. . .

امشب خبـر ای یاران از فاطمه می‌آید

گاهی به سوی گـودال، گه علقمه می‌آید

امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

. . .

امشب تن مردانگی در بند کین است

آزادگی جرمی سیه چون جرم دین است

امشب صداقت دیده اش مهمان اشک است

خلقت زنامردانگی ها غرق رشک است

امشب شب شام غریبان حسین است

. . .

بر خانه ها بر کوچه ها باریده نفرین سکوت

شام غریبان شد مگر کین سان خموش شد خانه ها

سر در گریبان هر کسی مبهوت و مات آنچه شد

دودی اگر آید برون از آه سینه سوز ما

از اضطراب حادثه امشب نمی خوابد کسی

ناباورانه زیر لب ، فردا رود آن مقتدا ؟

. . .

اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است امشب

طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب

صبا از من به زهرا( س) گو بیا ، شام غریبان بین

که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب

. . .

فریاد که کشتند امام شهدا را

لب تشنه بریدند سرخون خدا را

ایثار و شهادت، قانون حسین است

پیروزی اسلام از خون حسین است

. . .

اشک را در چشم خود همواره پنهان کرده ام

بغض را مهر گلو گیر گریبان کرده ام

آشنا با لحظه های غربت و خاموشی ام

خلوتم را لا جرم شام غریبان کرده ام

. . .

عکس شهدا امشب در قرص مه افتاده

جسـم پسـر زهـرا در قتلگـه افتاده

امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

. . .

شب شام غریبان حسین است

تمام عرش در دامان حسین است

دگر این شب سحر از پی ندارد

که خورشید جهان بی سر حسین است

. . .

خالی است هر سو بنگری از مرد و مردی

طعنه به مردان می‏زند سودای دردی

شام غریبان است و یارانم شکستند

می‏لرزد آوای دلم شاید ز سردی!

. . .

پنهـان شده زیـر گل قرآن رباب امشب

خون گریه کند دریا از گریه آب امشب

امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

. . .

شام غریبان گل های باغ طاها است

گل های پرپر شده از گلزار زهراست

عزاداریتان قبول و التماس دعا

. . .

شمع غم روشن کنید

شام غریبان امشب است

شام هجران امشب است…

فرا رسیدن شام غریبان را به شما تسلیت و تعزیت عرض می کنیم.

. . .

خدایا این شام روز عزا یا غروب شب عید قربان است

زمینِ صحرای کرب وبلا صحنه صحنه زخون لاله باران است

ناله کن ای دل تا سحر امشب

. . .

گردیـده جـدا از هم شمع و گل و پروانه

از گلبن وحی امشب گم گشته دو ریحانه

امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

نامه ششم(مریم حیدر زاده)


نامه ششم

بنام معبود پاييز و عشق و دلبستگي

 بي بهانه سلام

 پاييز گواراي وجود نازنينت نازنين مريم ،

 

با روزهاي مانده به آغاز چه مي کني؟

 

راستي چرا هرچه       مي شمارم تولدت نمي شود ،

 

کاش مي شد تقويم را ورق بزنم و آن وقت بگذريم...

 

هر روز روز تولد توست ، هروقت برگي مي افتد ،

 

مرغي بال باز مي کند ، غنچه ي سپيد مريمي عاشق ،

 

عکسش را در آب برکه اي زلال مي بيند و خود را نمي شناسد .

 

هروقت آسمان بغض مي کند باران گلوي شمعداني هاي

 

صورتي را که کم کم رنگ مي بازند به هواي آمدن تو تازه مي کند

 

و هروقت مي آيي و دلم مي خواهد بماني اما مي روي .

 

من و پاييز قرار گذاشته ايم به آن سه فصل ديگر هم سپرده ،

 

امسال زودتر تولدت مي شود ،

 

لطف مي کني کمي زودتر کبوتران هلاک چشم

 

به راه صحن خيس از اشک دلم را به آرزويشان برساني .

 

زيباي من ، اي تنها دليل ردکردن هردليل و اي تنها بهانه ي آوردن

 

هر بهانه ديوانه ي برق نخست نگاه تو ام با يک جور بي تابي از نوع بي بازگشتش .

 

مي داني که چه مي گويم تنها تو مي داني ،

 

ديگران اگر بخواهند بدانند هم نمي توانند .

 

فداي انعکاس فروغ بي نظير چشمان روشن معصومت ،

 

محض خاطر تولدت از آن جواب هايي برايم بنويس که جادو مي کند .

 

دلم تنگست براي خودت ، تولدت ، جادويت ، سرزنشت ، هرچه به جز سفرت .

 

بگذار پرنده ي سرگردان نگاهم در پناه آلاچيق مژگان مجنونت

 

تا ابد احساس آرامش کند و آتش عطشم را با جرعه اي

 

که هيچکس هرگز از هيچ چشمه اي ننوشيده ، خاموش نه ، شعله ورترش کن .

 

من کلبه ي خوشبختي تو را با گل هاي شوقم فرش خواهم کرد

 

و برايت سايباني از جنس پناه پروردگار خواهم ساخت و

 

قشنگ ترين لحظه هايم را به پاي ساده ترين دقايقت خواهم ريخت

 

تا باز هم بداني که من عاشق ترين پروانه ات بودم ،

 

مجنون ترين ديوانه ات هستم و چه بخواهي ،

 

چه نخواهي در خانه ات خواهم ماند با عاشق ترين لهجه اي

 

که يک ليلاي باوفا سالها زير سايه ي خورشيد

 

در صحرا آموخته است با يک سبد آرزوي در حال رسيدن

 

و سرخ ترين حس پرواز مرغي که مي داند هرگز نمي رسد

 

نه تنها به تو بلکه به هرکس که روزي ، ثانيه اي در اين دنيا بوده ،

 

به کسي که فرصت دارد هنوز هم در اين دنيا باشد

 

و کسي که در تالار انتظار سرنوشت ،

 

شمارش معکوس خود را براي به دنيا آمدن آغاز کرده است .

 

تولدت را تبريک مي گويم ،

 

دير نيست روزي که همه به قول سهراب تو را به هم تبريک مي گويند .

 

نازنيني حرف قشنگي برايم نوشت با ياد او براي تو مي نويسم :

 

لمس بودنت مبارک .

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

آقام امام حسبن

خواهرم اینجـا زمین کربلاست

این زمین غصه و درد و بلاست

این زمین بوی جدایی می دهد

خاتمه بر آشنـــــایی می دهد

می شوی تو غرض ناله ، غرق آه

می زنم من دست و پا در قتلگاه

خواهر اینجا اسیــــــرت می کنند

در همین ده روز پیـــرت می کنند

در همین جا کوفیـــان دف می زنند

بعد از مرگــــم پیش تو کف می زنند

می برند اینجا گلویم و حنجــــرم

پیش تو بر روی نی آید ســـــرم

خواهرم اینجـا زمین کربلاست

این زمین غصه و درد و بلاست

کربلا را گـــریه بارانش کنید

ناله ها بر سوگوارانش کنید

باغ چنـــدین لاله پرپـــر شده

خاک آن با اشک زهرا تر شده

آید از هر ســـو صــــدای یاحسین

جز تو این خواهر که گوید یاحسین

در کنارناله ای سوزانتری

زیر ضربه تازیانه دختری

دختری پیـــوسته با سوز نهان

می زند فریاد و گوید عمه جان

ضرب سیلی بر رخـــم کاری شده

عمه خون از گوش من جاری شده

می زند بر صورت خود خواهری

دست رو بر پهلو گرفته مادری

از کجا می آید این فریاد و آه

کیست تو این مادر درون قتلگاه

از میان قتلگاه به زمزمه

می رود زهرا کنار علقمه

اخر آنجا هـــم گلی جان داده است

دست هایی روی خاک افتاده است

گرچه سقا داده جان در علقمه

آب هم شرمنده شد از فاطمه

ای که ناز تو خریدن دارد

گل ز گلزار تو چیدن دارد

حرم پاک تو دیدن دارد

تو کریمی و تو مولا و تو علی

ای جگر گوشه زار و علی


برمشام می رسد هر لحظه بوی کربلا


بردلـــــم ترسم بمــــــــاند آرزوی کربلا

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل قبر شهیـــــد کربلا

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

فدای آقام بشم

دوست دارم با ساز دل همش صدات کنم حسین

این جون ناقابل و می خـــــــوام فدات کنم حسین

از برای کربلات مــــــــرغ دلـــــــم پر می زنه

کی میشه منم سفر به کربلات کنم حسین

دوست دارم جاروکش صحن و سرای توباشم

تا کــه جـــــارو خـــاک پاک زوارت کنم حسین

دوست دارم با مـادرت فاطمه همناله بشم

شب و روز در حرمت گریه برات کنم حسین

بر لب تو فاطمه بوسه زده ,منم می خوام

وقت جـــــــون دادن نیگا لبات کنم حسین

تا تو آرام دلـــــی دل منم گدای توست

افتخار بر این گدایی گدات کنم حسین

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

نامه پنجم(حتما بخونید،لذت بخشه)


نامه پنجم

سلام همسفر

 

اما سلام نه ? چرا هيچ کس هرگز حواسش به اين نرفت که

 

سلام اولين ستاره ايست که به مخاطب


چشمک مي زند و بعضي ها حتي براي خريدن کمي توجه درشتش مي کنند

 

و نکند چشمک سلام


چشمان مخاطب را ببرد به . . .


بگذريم يکي نيست بگويد چه فرقي مي کند گيريم

 

که اول نامه ها سلام نمي کرديم بايد يک واژه ي


در به دري پيدا مي شد که با آن آغاز کنيم يا نه ؟


نه اينکه اسم خودش را بنويسي اما باز هم نه ?

 

با اسم او که آغاز کني ديگر ادامه دادنش جرئت مي خواهد .


بگذار مثل هميشه همه اين کار را طبق سنت انجام دهيم و فقط بنويسيم سلام .


ببينم چه کسي حواسش پي چشمک و درشتي است

 

و چه کسي حواسش با سلام نامه که هيچ


با اشاره و ادامه هم به اين سادگي ها پرت نمي شود ?

 

باور کن قصه ي سلام را طولاني کردم که ديرتر


به اصل برگرديم .


حقيقتش حالت را جور ديگر هم مي شود پرسيد .

 

پس نوشتن نامه به خاطر دوري راه نبود .


اين بار برايت نوشتم تمام آن هايي را که يک بار از خودم پرسيدم

 

و در جوابش ماندم خيره به طاق ? طاقي که پر از دعاست و آرزو .


مي داني ! نمي دانم چرا مدت هاست هر چه مي خواهم فرقي نمي کند .

 

براي چه کسي مي رودآن بالا ? بالاي طاق نور چراغ را طواف مي کند و بر مي گردد .

 

لااقل مثل پروانه عاشقانه نمي سوزد که


دلم نسوزد بر مي گردد همان جاي اولش .


مهم نيست اولين سوالم اين بود چرا هميشه يک دليل براي آمدن داريم

 

و هزار بهانه براي نيامدن ?


يک دليل از آن تقديرست و صدها بهانه براي تاخير .


امشب نه برف باريد و نه باران ?

 

نه آسمان حتي از عاشقانه ترين لحظه ي دو پرنده ي جا مانده از غافله


عکس يادگاري انداخت .


هوا هم صاف بود ? انگار هيچ اتفاقي نيفتاد زيبا .

 

تقويم و سال و ماه از دست آسمان هم در رفته است ?


نمي دانست به قول آن شب تو امشب بايد طبق آن قرارداد

 

نه چندان دور محکم امضا نشده يک جور


ثابت کند که آخر هفته است .


مگر نگفتي آسمان انگار قرارست ديگر هميشه آخر هفته ها رهايش کنم . . .

 

من امشب اشکي نديدم


نه اينکه جايي پشت کهکشان راه شيري دور

 

از چشم ستاره هاي بي چشمک اقبالي که ديگر کمتر


علامت يمن و مبارکي مي دهند براي صافيش ?

 

بي ابريش و تنهاييش گريسته باشد .


چرا هميشه فکر مي کنيم که آسمان تنها به حال تنهايي ما اشک مي ريزد .

 

ببينم آسمان به اين بلندي نبايد صاحب غصه به اين بزرگي باشد ؟


هيچ از خودت پرسيده اي گنبد آسمان چرا خم است ؟


چرا کسي از خودش نپرسيد ؟


چرا يک شب نرويم سراغ حال و هواي آسمان ببينيم

 

او کجا کسي را گم کرده است و قامت نيلي بلندش

 

زير بار منت کدام چشم شکسته است ؟

 

نمي دانم چرا فکر مي کنم آسمان عاشق درياست و قصه ي اين دو ?

 

چيزيست شبيه قصه ي خورشيد

 

و ماه که بر خلاف خيلي افسانه ها از روي عشق به هم نمي رسند .

 

فکرش را بکن ? اگر خورشيد و ماه

 

به هم نمي رسيدند چقدر قلب بايد قرباني در آغوش کشيدن دو معشوق مي شدند .

 

آن دو ميسوزند تا ما نسوزيم اما بايد به آن هايي که هنوز

 

طبق فرضيه هاي محکم علمي مي پندارند ماه از خورشيد

 

نور مي گيرد بگويم شايد حق با شماست

 

اما تنها در نتيجه هم عقيده ايم نه در راه حل .

 

من نبايد براي تو بگويم تو که مجهول و معادله ي حل نشده را ذوب کردي .

 

ماجرا اينست که يک شب تمام طاقت ماه که نورش بود تمام شد

 

و خورشيد جور فداکاري او را هم کشيد

 

اين شايد همان گذشتي ست که در قصه هايت گفتي لازمست .

 

اين حکايت خورشيد و ماه بود . حالا آسمان هم همينطور ?

 

فکرش را بکن اگر آسمان و دريا به هم

 

مي رسيدند چه اتفاقي براي ساحل و ستاره ها مي افتاد .

 

گرچه دريا کمي خوشبخت تر است ?

 

دريا لااقل هر ثانيه يک عکس جديد از آسمان مي بيند اما آسمان

 

چه ؟ کل صندوقچه ي کهکشان راه شيري را که بگردي

 

فکر ميکني يک عکس از دريا پيدا کني ؟

 

معلومست که نه ? آن وقت آدم هاي عصر ما

 

کسي را که عمري در کنارشان بوده به بهانه ي هيچ به امان

 

سرنوشت مي سپارند و مي روند پي زندگيشان .

 

نه عزيزم اين گونه به آن نقطه دور پرسشگرانه خيره نشو

 

? وقتي مي گويم همه سريع با خودت جمع

 

نزن ? تو هميشه خودت را از همه تفريق کن .

 

لااقل وقتي قصه هاي به قول خودت پر فراز و نشيب را مي خواني و يا مي شنوي .

 

اگر مثل همه بودي که ? راز رسيدن اما ماندن

 

آسمان و دريا را برايت نمي نوشتم . راستي چرا راحت

 

براي تو مي شود نوشت ؟

 

اما آدم هاي اينجا ?

 

اين عصر به اصطلاح پست مدرنيست با شنيدن اين قصه پر از حقيقت آن جور که

 

بايد نگاهم نمي کنند گرچه مهم نيست ?

 

مهم اين است که تو چگونه نگاهم مي کني چکار دارم به نگاه ديگران .

 

خلاصه که امشب هر چه دنبال بهانه گشتم پيدا نشد

 

مثل کساني که مي خواهند يک جور آرام کنند و

 

آرام شوند به احترام حرف تو که نبايد فانوس به دست گرفت و گشت ?

 

بي فانوس و تنها با نور شمع آن

 

شمعدان قشنگت گشتم .

 

انگار امشب از آن شب ها بود که اگر حق انتحاب داشتم نقاشيش مي کردم

 

اما حيف که نشد .

 

آسمان و دريا رسيدن را بلد بودند و به هم نرسيدند

 

اما من نقاشي را بلد نبودم و براي تو نکشيدم ?

 

نواختن هم همينطور .

 

براي کسي که حرف و سکوتش ?

 

دوري و ديدارش ?

 

ماندن و رفتنش و پاسخ اشاره اش يک سمفوني

 

رويايي با تکنوازي هنرمندانه ي يک شب بارانيست چه مي شود نواخت جز سکوت .

 

مي دانم اين ها توجيه به تاخير انداختن ديدار تو نيست

 

نگو گذشته ها گذشت نه اينکه ما گذشت کنيم

 

تا بگذرند ? وگرنه امروز همان فرداييست

 

که ديروز در انتظارش بوديم . ديروز هم به اين زودي ها گذشته

 

نمي شود . ببخش قرار بود من و تو لااقل براي خودمان مثل همه نباشيم

 

اما من شدم زودتر از آن وقت که

 

بايد مي شدم من هم به تو از آن حرف هايي زدم که همه مي زنند

 

حتي رنگ جمله هايم عوض نشد طعمش را نمي دانم .

 

کسي که به قول تو با غم خوشحالست چرا بايد به تو بگويد

 

در شادي ها و چند نقطه چين...چون مانده

 

ام در حيرت اين جمله ي تکراري .

 

اين که خواستم اولين خاطره ها تمامش محض خاطر غصه ها

 

و به اصطلاح همدردي ها باشد قبول نيست .

 

تو خودت گفتي لذت رفتن و عيادت

 

از شنيدن تبريک تولد قشنگ ترست و من شايد تحمل ديدن

 

کسي که در عين به دوش کشيدن غصه هايش

 

بايد غم هاي ديگران را هم از آمدن تا رفتن بدرقه کند

 

نداشتم اين شايد يک بهانه ي شاعرانه است شايد هم يک حس عاشقانه .

 

نمي دانم چرا بار اول اينقدر سخت نبود .

 

اين حس اولش مثل چند قطره که روي بوم نقاشي يک نقاش

 

ناشي پخش مي شود کم رنگ کم رنگ بود .

 

اما امروز و امشب هوا جور ديگري بود

 

گرچه اين ها باز هم جزو آن هزار بهانه ي نيامدنست .

 

شايد اگر امشب آسمان به وعده اش عمل مي کرد

 

تمامش از باران برايت مي نوشتم و نمي رفتم سراغ

 

تبرئه ي دلي که مانده بود سر آمدن و نيامدن ?

 

اما ناگر آسمان هم بدش نمي آمد قصه اش را براي تو

 

بنويسد و خودش هم يک بار هم که شده دور

 

از چشم ساکنان اين کره ي شايد گرد براي تنهاييش گريه کند .

 

يقين دارم امشب دريا طوفاني بوده است ?

 

شايد آسمان تمام اشک ها را سپرده دست دريا ?

 

کاش مي شد سراغ ماهي ها رفت و از آن ها پرسيد ?

 

تصور مي کنم آن ها قصه ي آسمان و دريا را سينه به سينه

 

براي هم حتي براي آن ماهي سرخ توي تنگ هفت سين شب عيد نيامده هشتاد ?

 

يکبار تعريف کرده اند ?

 

نگاه کن تازه آخرهاي پاييز ست و همه ي پرنده ها تقريبا رفته اند جاهاي گرم دور?

 

اما من همچنان مثل آن پرنده اي مه شايد به خاطر برخورد

 

سنگ رها شده از تير کمان کودکي با بالش ?

 

پروازش چندروزي به تاخير افتاده است . اين قدر شاخه عوض مي کنم ?

 

نميدانم اگر فصل تولد تو بود و هوا و شاخه ها براي

 

نشستن آماده تر بودند از کجاها برايت مي نوشتم بگذريم . . .

 

تو که هر چه بخوانم نه اعتراضي ? نه شکايتي ?

 

نه . . . تنها نگاه نافذي که شعاعش مثل نور معصوم

 

يک شمع بلند تمام فضاي اتاقت را روشن مي کند ?

 

راستي حالا که حرف شمع شد تو فکر مي کني که

 

شمع عاشق تر است يا پروانه ؟

 

من مثل کساني که به حرف هاي خودشان هم عمل نمي کنند

 

زير نور شمع شب را صبح مي کنم اام

 

اينجا مي نويسم چرا ما آدم ها مخصوصا

 

روز تولدمان عاشق ترين سمبل دنيا را قرباني نسيم زودگذر

 

شادي هايمان مي کنيم تين را مي نويسم اما باز هم روشنش مي کنم نم دانم چرا .

 

شايد زير نور شمع مي شود چيزهايي را ديد

 

که زير نور خورشيد هميشه پنهانست . شمع زيباست اما

 

نه در جمع ? شمع را بايد در تنهايي روشن کرد ?

 

پا به پايش آب شد و . . . وقتي تمام شد روح عاشقش

 

را سپرد دست يک صندوقچه ي نقره اي زلال .

 

خاکستر شمع تولد نيامده يکي گاهي به وجود هزار چشم درخشان

 

بي فروغ رنگ خورشيد مي ارزد .

 

ببين از کجا به کجا رسيديم حالا ديگر هم شمع دارد تمام مي شود هم نا مه ي تو .

 

خوبي اين شمع اين است : طفلکي آن قدر بي آزارست

 

که خودش تمام مي شود اما نامه ي تو را چه کنم ?

 

نامه ي تو که تمام نمي شود بايد تمامش کرد و چيزي

 

را که نمي داني چگونه آغازش کرده اي

 

چگونه مي تواني تمامش کني ؟

 

ببين تو خوت مثل شعر ? مثل چشمه ?

 

مثل برفي که از آسمان روي قله مي نشيند و بعد خبر سلامتي

 

آسمان را با سرازير شدنش براي دريا مي برد آمدي سراغ افکار آشفته ي من ?

 

خودت نوشتي ?

 

حالا تو مي داني و نامه ي نيمه کاره اي که تزئينش کني .

 

براي بار هزار و نميدانم چندم من که کوچکترين دخالتي

 

در چيدن اين قصه ها کنار هم نداشتم چرا فقط

 

راز آسمان و دريا را گفتم آن هم چند جمله بيشتر نبود

 

خودت نامه را جوري که به لطافت روح يلداييت

 

برنخورد و بلور روياهاي  هرگز به زبان نيامده ات ترک برندارد

 

و غرور آرزو هاي نميدانم چه رنگي شايد

 

سبزت زير سوال نرود تمامش کن .

 

اين جمله را از قول خودم مي نويسم هواي هوايت را داشته باش

 

سرما کم کم دارد مي شود فرمانرواي سرزمينمان ?

 

لطفا نگذار هرکاري دلش خواست و با زمين کرد با دل تو هم بکند .

 

قبول کن بي دليلي گاهي قانع کننده ترين دليل دنياست ?

 

باور نکن کسي که از عشق چيزي مي داند

 

حالش خوب باشد حتي اگر برعکسش را به تو گفت .

 

ويترين زندگي بدون غصه کوک ساز تماشاي چشمها را به هم مي ريزد ?

 

مهم مرتب چيدن آن هاست .

 

ديگر حرفي نيست جز اينکه خداحافظي

 

نوعي سلام عجيب براي آغاز نامه ي بعديست که هر وقت اراداه

 

کني مي نويسمش .

مراقب زندگي باش يه شب که توي آذره

 

اون جور که خواستي روياها مه داره و زمين تره

 

تو روزايي که مي گذرن همه شبيه هم شديم

 

مثل همه نباشي و اين جور بموني ? بهتره

 

من دوس دارم هرچي ميخواي يه شب بر آورده بشه

 

همين به جز اين چي بگم ? اين ديگه حرف آخره

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:نامه ,

  توسط مردبارانی  |
 

قشنگه نه؟

اونطور منو نگاه نکن

  دست روي دست من بذار

  برو يه وقت مريض مي شي

 بغضت رو هي نگه ندار

  فدات بشم فدات بشم فدات بشم

  بذار برو

  محاله باورش که من ديگه نمي بينم تورو

  صدات مي لرزه عشق من

  اسمم رو هي صدا نزن

  طنابو دور گردنم بنداز

  ديگه نگام نکن

  بميرم واسه بغض تو

  فکر منو نکن برو

  دلو اسير من نکن

 اگه دوسم داري برو

  ترو خدا گريه نکن

  تصميم آخرو بگير

  چارپايه رو بکش برو

 با دست عاشقت بزار طنابو دور گردنم

  مي خوام فقط ادا کنم حقي که مونده گردنم

  من بشکنم برنجم فداي تار موهات

  مهم تويي نرنجي

  برس به آرزوهات

  مواظب خودت باش

  با قلب من چه کردي؟؟؟

  دلواپسم نباش

 

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

داریوش

 

 
بیا منو یاری بکن
 
گونه هام خشکیده شد کاری بکن
 
غیرگریه مگه کاری میشه کرد
 
کاری از ما نیاد زاری بکن
 
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
 
تا قیامت دل من گریه میخوات
 
هرچی دریا رو زمین داره خدا
 
با تموم ابر های اسمونا
 
کاش می داد همه رو به چشم من
 
تا چشام به حال من گریه کنن
 
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیات
 
تا قیامت دل من گریه میخوات
 
قصه ی گذشته های خوب من
 
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
 
حالا باید سر رو زانوم بزارم
 
تا قیامت اشک حصرت ببارم
 
دل هیشکی مثل من غم نداره
 
مثل من غربت و ماتم نداره
 
حالکه گریه دوای دردمه
 
چرا چشمام اشکشو کم میاره
 
خورشید روشن ما رو دزدیدن
 
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
 
همه جا رنگ سیاه ماتمه
 
فرصت موندنمون خیلی کمه
 
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیات
 
تا قیامت دل من گریه میخوات
 
سرنوشت چشاش کوره نمیبینه
 
زخم خنجرش میمونه تو سنه
 
لب بسته سینه ی غرق به خون
 
قصه ی موندن ادم همینه
 
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیات
 
تا قیامت دل من گریه میخوات

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

داریوش

 

خسته و دربه در شهر غمم
 
شبم از هرچه شبه سیاه تره
 
زندگی زندون سرد کینه هاست
 
رو دلم زخم هزارتا خنجره
 
چی میشد اون دستای کوچیکو گرم
 
رو سرم دسته نوازش میکشید
 
بستر تنهایو سرد منو
 
بوسه گرمی به اتش میکشید
 
چی میشد تو خونه ی کوچیک من
 
غنچه های گل غم وا نمیشد
 
چی میشد هیچکسی تنها نمیزاشت
 
جز خدا هیچ کسی تنها نمیشد
 
من هنوز دربه در شهر غمم
 
شبم از هرچه شبه سیاه تره
 
زندگی زندون سرد کینه هاست
 
رو دلم زخم هزارتا خنجره
 
من هنوز دربه در شهر غمم
 
شبم از هرچه شبه سیاه تره
 
زندگی زندون سرد کینه هاست
 
رو دلم زخم هزارتا خنجره

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

حرفهای خمشل

 

.
از میان تمام بازی های کودکانه
 
تنها” یادم تو را فراموش “را خوب بلد بودی
.
.
.
این اواخر دیگر جواب تلفن را هم نمی داد
.
مشترک مورد نظر در آغوش دیگری بود!
.
.
.
.
 
این روزها ….
 
اگر زیاد وفادار باشی ؛
 
با سگ
 
اشتباهت میگیرند … !!!
 
 
  
 
آرزوهایم هوایی میشوند …!
 
به باد میروند …!
 
دود میشنود …!
 
حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام…!
 
 
 
شمرده بودم ..
 
پنج سیگار ..
 
تا خانه ﮯ او راه بود ..
 
حالا دیگر ،
 
کوچه به کوچه ..
 
سیگار پشت سیگار ..
 
میگردم و نمــﮯ رسم
 
 
 
 
بی کسی یعنی لای استخوان های من نمک بپاشی
 
و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شورَت شوند
 
 
گاهی حــــرف ها وزن ندارد
 
ریتم ندارد
آهنگ ندارد
 
اما خوب گوش کن
 
درد دارند
 
 
 
 
مرا تا بزن !
 
به قرینه هم تا بزن !!
 
میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم !!!
 
 
 
 
 
یــــــــک روز
 
به خودت می آیـــــی
 
آن روز می فهمـــــی خــــــودت را
 
به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ وقــــت
 
پیـــــشت نبـــــــوده ، پیـــــر کــــردی

 
 
 
 
 
هر آهنگی که گوش میدهم
 
به هر زبانی که باشد
 
بغضم را میشکند
 
نمی دانم
 
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است
 
 
 
 
 

وقتی کسی نیست

که به دادت برسه

داد نزن

شاید از سکوتت بفهمند

که چقدر درد و غم تو وجودته !!!

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

حرفهای خمشل

 

.
از میان تمام بازی های کودکانه
 
تنها” یادم تو را فراموش “را خوب بلد بودی
.
.
.
این اواخر دیگر جواب تلفن را هم نمی داد
.
مشترک مورد نظر در آغوش دیگری بود!
.
.
.
.
 
این روزها ….
 
اگر زیاد وفادار باشی ؛
 
با سگ
 
اشتباهت میگیرند … !!!
 
 
  
 
آرزوهایم هوایی میشوند …!
 
به باد میروند …!
 
دود میشنود …!
 
حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام…!
 
 
 
شمرده بودم ..
 
پنج سیگار ..
 
تا خانه ﮯ او راه بود ..
 
حالا دیگر ،
 
کوچه به کوچه ..
 
سیگار پشت سیگار ..
 
میگردم و نمــﮯ رسم
 
 
 
 
بی کسی یعنی لای استخوان های من نمک بپاشی
 
و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شورَت شوند
 
 
گاهی حــــرف ها وزن ندارد
 
ریتم ندارد
آهنگ ندارد
 
اما خوب گوش کن
 
درد دارند
 
 
 
 
مرا تا بزن !
 
به قرینه هم تا بزن !!
 
میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم !!!
 
 
 
 
 
یــــــــک روز
 
به خودت می آیـــــی
 
آن روز می فهمـــــی خــــــودت را
 
به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ وقــــت
 
پیـــــشت نبـــــــوده ، پیـــــر کــــردی

 
 
 
 
 
هر آهنگی که گوش میدهم
 
به هر زبانی که باشد
 
بغضم را میشکند
 
نمی دانم
 
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است
 
 
 
 
 

وقتی کسی نیست

که به دادت برسه

داد نزن

شاید از سکوتت بفهمند

که چقدر درد و غم تو وجودته !!!

یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

خیلی وقته نیستم

 

.
چه جوری میشه فرامووشش کرد وقتی اسمش پسورد گوشیته ؟!
.
.
.
.
به سلامتیِ اونـــــــــی که با ما راه نیومــــــــد برای دیگـــــــــران دویــــــــد!
.
.
.
.
در تنهایی ام به این می اندیشم که در تنهایی اش به من می اندیشد؟
.
..
.
.
این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
 
همانند توست مرا ” دوست ندارد
 
احساس ندارد !
 
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست
.
.
.
.
اینقدر کــه برای خـــر کردن من سـعی کـردی
 
بـرای خـودت وقت میگذاشتی حتمــا آدم میشدی
.
.
.
.
چرا وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . .
 
 
خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !
.
.
.
.
به حق رفتی . . .
 
 
زیادی ات کرده بود
 
 
شیرینی ام دلت را زد
 
 
به حق رفتی . . .
.
.
.
.
تحقیرت هم کنم کافـــی نیست

تفریقت میکنم از تمام زندگی ام
.
.
.
.
می گفت :

پایِ رفتن ندارم

با سر رفت … !
.
.
.
.
دلتنگ یعنی:

روبروی دریا ایستاده باشی

و خاطرات یک خیابان خفه ات کند
.
.
.
.
خریت

به ترتیب مخفف حروف اول این مراحله:

خیـانت دیدن

رهـاش نکردن

یـار و یاورش بودن

و در نهایت

تنهـا موندن” !
.
.
.
.
یادت باشـــه هر کـــی بهـت گـفت “عاشقتم” ازش بپرســـی تا ساعت چند؟

شنبه 4 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

بارانکده

پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,

  توسط مردبارانی  |
 

 



نیا باران زمین جای قشنگی نیست.... من از اهل زمینم خوب میدانم که اینجا قدر مردم را به جو اندازه میگیرند نیا باران زمین جای قشنگی نیست.... در اینجا گل در عقد زمبور است ولی در سر سودای بلبل دارد. نیا باران رمین جای قشنگی نیست..... نیا
marde_barani0000@yahoo.com


 

 

 مست عالم
 یک دنیا غریبم
 یه وقتایی هست...
 ﻓَﺮﻗﮯ ﻧَﺪﺍﺭَﺩ ﺯِﻧﺪِﮔﮯ ﺑﺎ ﻣَﺮﮒ
 حاضری برام زندگی کنی؟
 مرا ببوس
 با ما در کانال بارانکده همراه باشید،منتظر شما هستیم
 پشت این چهـره ی آرام
 باران تویی
 سه تا دیونه
 سایه سفید
 توروخدا
 یکی بود
 بـا خودم اتمـــــــام حُجــَــت مــی کنم
 باران
 آخرین آرزو
 میترسم تنهاشم
 تو بارون که رفتی
 بی خــــــــــیال قلبی که
 متن عاشقانه
 سیاوش
 تو رفتی
 ارزشش رو نداشت
 تو بی من
 عاشقانه
 اسمس
 عاشقانه
 باران
 غمگین
 شروع
 جملات غمگین
 عطر تنت
 باران زده
 مطالب بارانکده
 مطالب بارانکده
 بارانکده
 فلانی
 بارانکده(1)
 سارا
 تنهایی

 

بهمن 1395
مرداد 1395
تير 1395
تير 1394
آبان 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390

 

مردبارانی

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بارانکده و آدرس barankd.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





بارانکده(میهن بلاگ)
باران گرافیک
گالری عکس رویایی
پروانه ها
نور عشق
دختر بارانی
سپنتا
♥کلبه♥
عاشق تنها
زندگی عشقی
ناگفته ها(داداش آرش)
هیچکس همراه نیست(تنهای اول)
اشعار عاشقانه
دختر از جنس بارون
☂شب بارانی☂
زیر باران
دل شکسته
حرفهایی برای نگفتن
دنیای بازی های من
اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خداهست
کلبه تنهایی من
دختری از جنس باران
بهار
مردبارانی
بارونو
دنياي فهيمه
♂ ♣ عاشــقانه ها ♠ ♀
یخ فروش جهنم
♣*♣*♣دل نوشته هاي تنهاترين عاشق دنيا♣*♣*♣
ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ
مـحـمـد جـــــان دوسـتـت دارم
***love forever***
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
ماهنامه پرنیان
آسمان آبی
عكس ناياب رپرها
ترنم باران
مردبارانی
بارانکده
مردبارانی
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی

 

Rain 24
نم نم بارون
یادم تورا فراموش
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
سفارش آنلاین قلیون

 

RSS 2.0

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 152
بازدید کل : 31106
تعداد مطالب : 691
تعداد نظرات : 205
تعداد آنلاین : 1

Alternative content