جملات غمگین |
|
دَلمــ گِرفتـ ـهـ اَز ایـטּ شَهـ ــر
کهـ آدَمــ هآیَشــ هَمچـ ــوטּ هَوآیَشــ
نآپآیدآرَنـ ــد ...
گآهـ آنقـَ ــدر پآکـ کهـ باوَرَتــ نِمے شـَ ــوَد
گآهـ آטּ چنـ ــاטּ آلودهـ کهـ نَفَسَــــــــتـ ـ ـ ــ ـ مے گیـ ــرد!!...
*****************************
دیوار احساس من را
همه …
کوتاه می پندارند
اما چه می دانند
در پس این دیوار کوتاه
زمینش عمق فراوان دارد …
*************************************
دَلمــ گِرفتـ ـهـ اَز ایـטּ شَهـ ــر
کهـ آدَمــ هآیَشــ هَمچـ ــوטּ هَوآیَشــ
نآپآیدآرَنـ ــد ...
گآهـ آنقـَ ــدر پآکـ کهـ باوَرَتــ نِمے شـَ ــوَد
گآهـ آטּ چنـ ــاטּ آلودهـ کهـ نَفَسَــــــــتـ ـ ـ ــ ـ مے گیـ ــرد!!..
***************************************

|
دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:غم, توسط مردبارانی |
|
|
عطر تنت |
|
وقتي عطر تنت را مي خواهم ،
به باد هم التماس مي كنم ...........
خدا كه ديگر جاي خود را دارد !!!!!!!!

******************************** |
دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
باران زده |
|

دمش گرم
باران را می گویم
دیشب در خواب، به شانه ام زد و گفت:
خسته شدی.. امشب را تو استراحت کن...
من به جات می بارم....
****************
قلب ابـرها تنـد تـر می تپـد
وقـتی قـرارسـت بیایی!
.
.

.
.
بـاز امشـب تمـام پنـجـره ها،
دسـت به دعـای بـاران
گــشـوده انـد...
|
دو شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
مطالب بارانکده |
|
رانده شده

چـﮧ از خآنـه بآشـב
چـﮧ از בل
جآیے برآی مآنـבלּـ نیستـــ
وقتـے رآنـבهـ میشـوے... (!)
**************************************************
حواسم نیست

پی حس همون روزام پی احساس آرامش
همون حسی که این روزا به حد مرگ میخوامش
اگه این زندگی باشه من ازمردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا شاید مردم حواسم نیست...
*********************************************************
دلــــــــم کـــــُمـــــا مـــــي خـــــواهـــــد....
از آنــــهــــايـــي که دکــــتــــر مـــي گـــويــــد:
مــــتـــــاســـفــــم....
فــقــطــ بــراش دعـــا کــنـــيـــد.......
.
.
.
. |
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:رانده شده,کما,حواسم نیست, توسط مردبارانی |
|
|
مطالب بارانکده |
|

مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیده ای
یا ببافم، یا بشکافم
اول و آخر که به پای تو میافتم ......
***************************************************

از عکسِ تو و بغض همین قدر بگویــــم
دردا که چه شب ها....
که چه شب ها....
که چه شب ها....
*******************************************************

دلم را هنـــگــامــی غــم مـی گیــردکـه نــگــاهــــم بــه
دستـــانِ گـــره خــــورده ی دو آدمـــــ خیـــره مـــی مـــاند...
*************************************************

خط ت را که عوض کردی
من ماندم و “دوستت دارم” هایی که هیچوقت دلیور نشدند…
*****************************************************.jpg)
زیر باران آدمترم...
خاك تنم، بوی دستهای گلی خدا را میگیرد.....
***********************************************

چشم هایم را بر هم گذاشتم و آرزویی در دل کردم ...
حتی اگر به آرزویم نرسم!
مهـــم نیست ...
من تا ته آرزوها و هر جا که درها را باز کنی
با تو هستم و خواهم بود....
حتی اگر آرزو بماند...
*******************************************

یه لحظه گوش کن خدا جـدی میگــم . . .
این گوشه ی دنیا . . .
حــالِ خــیلیـا اصـلا خـوب نیـست
********************************** |
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
بارانکده |
|
رفتن

**************************************************************
جاذبه

گاهی وقتا
یه نفر ، فقط یه نفر …
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته
جاذبه ی زمین نیست …
***********************************************************************
باران
♥اولین روز بارانی را به خاطر داری.....؟
غافلگیر شدیم......
چتر نداشتیم........ خندیدیم..............
دویدیم................
و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.......
دومین روز بارانی چطور........?
پیشبینیاش را کرده بودی................
چتر آورده بودی................................
من غافلگیر شدم.............................
سعی میکردی من خیس نشوم........
شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود.....
سومین روز چطور......؟
گفتی سرت درد میکند.........................
حوصله نداشتی سرما بخوری................
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی.........
و شانه راست من کاملا خیس شد..........
و چند روز پیش را چطور........؟
به خاطر داری.....................؟
که با یک چتر اضافه آمدی......
و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم......
فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم........
تنها برو.......!♥
*********************************************************************
|
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:رفتن, توسط مردبارانی |
|
|
فلانی |
|
هی فلانی می دانی ؟
می گویند رسم زندگی چنین است
... می آیند.... می مانند......
عادت می دهند.... ومی روند.
وتو در خود می مانی..
و تو تنها می مانی..
راستی نگفتی؟ رسم تونیز چنین است؟.... مثل همه فلانی ها....؟

|
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:فلانی, توسط مردبارانی |
|
|
بارانکده(1) |
|
خاطره

یکی بیاد
دست این خاطره ها را بگیره ببره گردش...
کلافه کرده اند مرا
بسکه نق میزنند به جانم...!
***************************************************************
عشق

*******************************************************************
آدم

آدم اســـت دیگر...
گاهی دلـــش میخواهد کسی مـــوهایش را نوازش کند
بوســه بر گونه اش بزند و آروم زیر نرمــه گوشش بگوید :دوســـتـت دارم
*********************************************************
این روزها

یکی بود و یکی نبود
یکی بود و من هم بودم
یکی که نیست.... من هم نیستم
با یه عالمه نقطه چین ...
ین روزها
انگار آدمها
به دست هم پیر میشوند
نه به پای هم !!!
*********************************************************
دل تنگی ارزانی خودت
وقتی پس از مدت ها بی خبری
میگویی دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی وا ژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت
همه صدای فریادم را شنیدند
توصدای سکوتم را بشنو

تَنهایی اَم را با کَســـى قٍسْمَت نَخواهَم کَرد،یٍکْبآر تَقسیمْ کَردَم..چَندینْ برابَر شُد...
خنده ام میگیرد
|
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:دلتنگی,این روزها,عشق,خاطره, توسط مردبارانی |
|
|
سارا |
|

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا
جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ء
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم
دخترک خیره شد و داد زد
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا
مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد
اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه
اونوقت
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم
اونوقت قول می دم مشقامو
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد
|
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:سارا, توسط مردبارانی |
|
|
تنهایی |
|

تنهایی همین است ، تکرار نامنظم من بی تو
بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم
* * * * * * * * * * * * * * * * *
کجایی ؟؟؟
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮ ﺍﻭﻣﺪ !
* * * * * * * * * * * * * * * * *
تنهایی نامِ دیگر پاییز است …
هرچه عمیق تر ، برگ ریزان خاطره هایت بیشتر |
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:تنهایی, توسط مردبارانی |
|
|
جمله هام درد دارن |
|

می گویند : شاد بنویس نوشته هایت درد دارند
و من یاد مردی می افتم
که با ویولونش گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس!!!ء |
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:درد, توسط مردبارانی |
|
|
نبودن |
|

وقتی تو با من نیستی، دیگر چه کاری از من بر می آید جز نبودن |
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:نبودن, توسط مردبارانی |
|
|
بی قانونی |
|
گاهی اوقات بی قانونی ؛ عجیب بیداد می کند در عاشقی
یکی دور می زند …!! اما
دیگری جریمه میشود و تاوان میپردازد …!!
|
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:بی قانونی, توسط مردبارانی |
|
|
دروغ |
|
روزی فکر می کردم که اگر او را با غریبه ای ببینم
شهر را به اتش می کشم
اما
اما امروز حاضر نیستم شمعی روشن کنم تا
تا ببینم او کجاست
دروغ گفتم،.نفسم اگه تو بخوای برای عشق جدیدت هم تعظیم میکنم |
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:دروغ, توسط مردبارانی |
|
|
تنهایی |
|

آنقدر (( تنهام )) كه كسی نیست صندلی را از زیر چوبه ی دارم بكشد!!!!!! |
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:تنهایی, توسط مردبارانی |
|
|
اینجا |
|

ایــنـجـــــــا …
دســت هــر کـــس را کــه مـیـگـیــــری بــرای {بـلـنــــد شـــدن}
آمـــاده مــی شــــود بــرای {ســـوار شــــدن} |
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
تبلیغات |
|
اگه من نخوام کسی برام تبلیغات افزایش بازدیدو بفرسته چیکار کنم.
اگه تو گوگل جستجو کنید بارانکده ،اولین وب مال منه از خودم که نمیتونم جولو بزنم
|
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
اجبار |
|
|
پنج شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
مرا ببوس |
|

مرا ببوســ
نــﮧ یکــ بار ڪـِﮧ هـــ ـ ـزار بار
بگذار آوازه ی بازی عشقــماטּ چِـناטּ در شهر بپیچــد
ڪـِﮧ روسیاه شونــد
آنــها ڪـِﮧ
بر ســر جدایی ماטּ شرط بسـتـﮧ اند

|
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:بوس, توسط مردبارانی |
|
|
باران |
|

اين روزها انگار باد به گوش آدمها مى رساند ،
که چقدر تنهايم ؛
عجيب است همه دوستان مى خواهند خلوتشان را ،
با من قسمت کنند !
حتما چشمهايم هر صبح ، به راحتى
باران ديشب را ، لو مى دهد.....
|
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:باران, توسط مردبارانی |
|
|
باران |
|
دلم هواي باران دارد
باراني بي بهانه
کاش يک بار باران بي بهانه مي باريد
کاش ميباريد تا گونه هاي خيسم زير بارش قطره هايش پنهان شود..
تا خيس اشک هايش شوم
تا خيس نگاهش
تا حس کنم تنهاييش را
حس کنم سکوت پر از فريادش را
دلم باراني بي بهانه مي خواهد...

باران زده من:
امروز باران بارید... شاید بارانی بی بهانه...!!
|
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
باران زده |
|

باران می بارد...
صدای قطراتی که روی شیشه پنجره اتاقم می خورد...
گویی تمام آرامش دنیا را برایم به ارمغان می آورد...
باران هم می داند ...
من آرام نیستم!!!
|
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
باران |
|
کنار تــ❤ــو زیر باران قدم میزنم...
چتر برای چه ؟
خیال که خیس نمیشود....
|
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
بغض |
|

گاهی دلت میخواد همه ی بغضات از تو نگاهت خونده بشه
چون جسارت گفتن کلمه هارو نداری
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثله:
چیزی شده؟
اونجاست که بغضتو با 1 لیوان سکوت سر میکشی و با لبخند میگی:
نه هیچی... |
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
لحظـــــــہ هاے بـــــ☂ــــارانے |
|
کلاس اول : " باران آمد "
تمام کودکی ام را هر وقت باران آمد ، جشن گرفتم
هر وقت باران آمد ، زیر باران آرزو کردم
هر وقت باران آمد آسمان را با شوق در آغوش گرفتم
اما سالهاست که در سرنوشتم زمانی باران می آید که ابری نیست،
جایی از زمین خیس نمیشود،
و لحظـــــــہ هاے بـــــ☂ــــارانے دلتنگ ترین لحظه های عمر میشود...
آسمان ابری نیست اما : " باران دلتنگی آمد "
|
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:لحظـــــــہ هاے بـــــ☂ــــارانے , توسط مردبارانی |
|
|
باران زده |
|

دمش گرم
باران را می گویم
دیشب در خواب، به شانه ام زد و گفت:
خسته شدی.. امشب را تو استراحت کن...
من به جات می بارم.... |
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:باران, توسط مردبارانی |
|
|
باران زده |
|
انگار
تمام ساعت های عالم را
روی ساعت نیامدنت
کوک کرده اند ...

باران زده ی من:
شعرهای این روزهایم همه بی قافیه اند
هنوز هم دلتنگ تـوام...
|
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
باران زده |
|
.
ببار باران .........
ببار باران که قطره اشکم ناز میکند
شاید به شوق دیدن تو....
ناز کم کند....
شاید....

باران زده ی من:
جای خالی نبودنت میکوبد بر دلم
اگر نیایی همین روزها
ویرانه میشوم...
|
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
نگاه گرمت |
|
گفتی باران که ببارد بیقراریهایمان را بر میداریم و میرویم زیرش قدم میزنیم
نم باران حس عاشقیمان را خیس میکرد و ما فارق از غمها میخندیدیم.
امروز باران بارید...
باران میبارید و قطرههای اشکی بود که از شیشهها سرازیر میشد.
باریدیم: من، آسمان، شیشهها همه از نبود تو باریدیم
چه حس غمناکیست باران بیوجود تو...

باران زده ی من:
روی نیمکت های پارک در هوای سرد پاییزی زیر باران..
تنها حضورت ماندن در آنجا را آسان میکرد...
حتی روشن کردن آتش آن پیرمردها هم نتوانست باعث گرم شدنم شود
دلم تنگ شده است برای نگاه گرمت در این سرما...
|
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
باران |
|
باران نمی بارد دیگر. . . .
.
.
.
گوش هایم هنوز هم
به صدای خیالی آمدنت
صبورانه گوش می دهند. . .
بارانِ من..
خیال آمدن نداری؟؟
|
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
باران |
|
باران نمی بارد دیگر. . . .
.
.
.
گوش هایم هنوز هم
به صدای خیالی آمدنت
صبورانه گوش می دهند. . .
بارانِ من..
خیال آمدن نداری؟؟
|
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
از دوست خوبم سحر |
|
میدونی قشنگترین احساس چه وقتیه؟

برگردی یواشکی کسی که دوستش داری و،
نگاه کنی ببینی اونم داره نگات میکنه. |
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:قشنگ ترین احساس, توسط مردبارانی |
|
|
باهام راه بیا |
|
خسته شدم ؛ از بس به آدمايي که ميخوان جاي تو رو توي قلبم بگيرن گفتم :
ببخشيد اينجا جاي رفیقمه ، الان برميگرده ...
زندگــــــي جان ، عزيــــزم ! اگه افتخار ميــدي چند قدمـــي باهام راه بيـــا... |
یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:باهام راه بیا, توسط مردبارانی |
|
|
خیانت |
|
  
و شاید قانون دنیا همین باشد ... که تو صاحب آرزویی باشی که شیرینی تعبیرش ... برای دیگری باشد ... !!!
سرخوشانـــــه می خندم... شوخـــی می کنم ... و تو نمیدانی چقدر سخت اســــت احساس خفگی کردن ... پشـــت این نقابِ لعنتــی !!! |
یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:خیانت, توسط مردبارانی |
|
|
خیانت |
|

همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!
گفتم:می دونم!
گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!
گفتم: می دونم!
گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !
… گفتم:می دونم!
گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!
گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم
|
یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:خیانت, توسط مردبارانی |
|
|
یادت عادت است |
|
یادت عادت است!!!
همین روزها ترک می کنم...
مثل سیگار که ماه هاستنخ آخریست روشن می کنم!!!
مثل اس ام اس هایی که هفته هاست بار آخریست که می خوانم!!!
مثل عکس هایی که روزهاست بار آخریست که نگاه می کنم....
یادت عادت است!!!!!!!!!!!!!!!

|
یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:یادت عادت است, توسط مردبارانی |
|
|
انتظار |
|

|
شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, توسط مردبارانی |
|
|
جدایی |
|
چه سخت است ، تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن به قبرستان جدایی
وقتی میدانی پنج شنبه ای نیست ، تا رهگذری ، بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند … |
شنبه 12 اسفند 1391برچسب:جدایی, توسط مردبارانی |
|
|
فراموشم مکن |
|
ای نشسته درخیال من،
فراموشم مکن با فراموشی و تنهایی،هم آغوشم مکن
زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن زنده ام
با سوز و ساز خویش، خاموشم مکن . . .

|
شنبه 12 اسفند 1391برچسب:فراموشم مکن, توسط مردبارانی |
|
|
خیانت |
|
مـن زانـوانـم را در آغـوش کشیـده بـودم ...
وقتی تــو بـرای آغـوش دیگـری زانـو زده بـودی ... !!!

|
شنبه 12 اسفند 1391برچسب:خیانت, توسط مردبارانی |
|
|
نفرینت نمیکنم |
|
امشب از اون شبهاست که من، دوباره دلگیر بشم
تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم
امشب از اون شبهاست که من، دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم
         

نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست !!! |
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:نفرینت نمیکنم,دعایت هم نمیکنم, توسط مردبارانی |
|
|
خیلی نامردی |
|
سكــــــوت رامیپـذیرم اگربدانم روزی با تو
سخن خواهم گفت تیره بختی رامیپذیرم
اگربدانم روزی چشمان توراخواهم سرود
مـــــرگ رامیــــپذیــــرم اگـــــربـــــــــدانم
روزی تـــوخواهی فهمیدكه دوستت دارم

|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:نامردی, توسط مردبارانی |
|
|
بی لیاقت |
|
بودن در شعرهای دختری که با تمام
عشقش نبودنت را اشـک مـی ریزد
تعجب نکن!!
در بی لیاقتی تو شکـی نیســت
اینجا دلیل بودنت میان بغض هایم
خریت خـــــودم است نه لیاقت تــــو....!

|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:بی لیاقت, توسط مردبارانی |
|
|
این روزها |
|
"این روزها غم دارم ،
بغض" دارم،
" گریه" دارم،
تا دلت بخواهد، " آه" دارم .............
ولی بازیگر خوبی شده
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــی خندم
|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:این روزها, توسط مردبارانی |
|
|
نفسم |
|
این روزهایم به تظاهر می گذرد
تظاهر به بی تفاوتی,
تظاهر به بی خیالی,
به شادی,
به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست
امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا...
چه سخت میکاهد از جانم این "نمایش"
******************************************************
سخت اســـت میآטּ هق هق شبآنـﮧ ات
نفـــس ڪم بیـ ـآورـے
وَ او بـﮧعشــق جَـבیـבش
بگوید نـــــــــــــــفسم
                 
|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:نفسم, توسط مردبارانی |
|
|
وجدان |
|
نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟!
اصلا همه را پاک کن ...

هر آنچه از من داری...
از من که چیزی کم نمی شود......
فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟!
شاید...؟!نکند آن را هم پاک کرده ای ؟!!!
نـــــــــــــــــــــــــه!! شدنی نیست...!
نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی ...
|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:وجدان, توسط مردبارانی |
|
|
آتیش غم |
|
دوست دارم بفهمم
کلاهی که سرم گذاشتی
از سر کی برداشتی ؟
*****************************************
روزهای با تو بودن گذشت و رفت
هر چه بینمان بود تمام شد و رفت
عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش
اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش
|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:آتیش غم, توسط مردبارانی |
|
|
|
تبادل لینک هوشمند  برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بارانکده و آدرس barankd.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
|