
من تــلـخ شــده ام
مثل قــهوه فرانسه
بدون شیر و شــکر
فنجان را زمین بــگـذار
بیرون را نگــاه کــن
امشـب بــاران مــی بارد
و تــو خــیلــی زود
لای آن بــارانــی بُلـــند ســیاه
بــین آدمــها
طَــعم تــلـخ مــَــرا از یــاد مــی بَــری

یه وقتایی هست که هی بیدار میمونی با خودت میگی :
الانه که زنگ بزنه
الانه که اس بده
الانه که …
و همین روال ادامه پیدا میکنه
تا زمانیکه باورت میشه واقعا رفته …

در صدا کردن نام تو
یک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !
نظرات شما عزیزان:
|